شیوهها و راه کارهاى عملى برخورد و هدایت جوانان در پرتو گفتار و رفتار صادق آل محمدعلیهم السلام شامل۷ مورد۱ – رفتار نیکو و ملایم۲ – آگاهى دادن در مسائل دینى۳ – شناساندن آسیبهاى اجتماعى۴ – ترغیب به دانش افزایى۵ – عادت دادن به حسابرسى۶ – تعدیل حس دوستخواهى۷ – ضرورت ازدواج۸ – تشویق به نماز۹ – تقویت اندیشههاى مثبت است که در این مقالههدف ما بررسی مورد چهارم،اهمیت علم آموزی برای عموم مسلمانان به خصوص نسل جوان از دیدگاه امام صادق (ع) است.
اسلام عزیز، علم و دانش را نور مىداند. نورى که خدا آن را در قلبهاى مستعد مىپروراند و او را به راه راست و بندگى عاشقانه و عارفانه فرا مىخواند. سعادت و نیک فرجامى آدمى در سایه این دانش به دست مىآید. علم، آدمى را از تاریکى و ظلمت مىرهاند و او را به سوى نور و روشنایى رهنمون مىسازد. آدمى چگونه مىتواند از این منبع درخشان، روى گردان و بىبهره بماند، در حالى که در آموزههاى روایى، پىگیرى آن حتى در دوردستترین سرزمینها که چین کنایهاى از آن بوده سفارش شده است.
اما اهمیت موضوع برای جوانان به دین سبب است که از فرصتی که پیش روی دارند با حرکت به سمت علم آموزی و گسترش علم در جهت رفاه مادی و معنوی انسان ها ضمن توسعه و تبلیغ دین اسلام باقیات الصالحاتی را برای خود بدست آورند.
مقدمه:
جوانان و نوجوانان در هر جامعهاى گنجینههاى سرشارى هستند که اگر مربیان و متولیان براى این قشر عظیم سرمایه گذارى شایسته انجام داده و این گروه فعال و پرشور را با رفتار حکیمانه و تکریم شخصیت و احترام به نیازها، به اهداف مطلوب و ایدهآل خود هدایت نمایند، علاوه بر این که آنان را از خطر انحراف و تردید در هویت و آسیبهاى اجتماعى مصونیتبخشیدهاند، قلبهاى پاک و زلال آنان را به سوى خوبىها، زیبایىها و اخلاق پسندیده رهنمون شدهاند، و جامعه آینده را از نظر سلامتى و حفظ ارزشها و فرهنگ، بیمه نمودهاند.
امام صادقعلیه السلام در مورد سرمایه گذارى معنوى براى نسل نو و حفاظت نوجوانان از گروههاى منحرف و کج اندیش، مىفرماید:((با درو احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجعة));نوجوانان خود را با احادیث ما آشنا کنید قبل از این که مرجعه (یکى از گروههاى منحرف) بر شما پیشى گیرند.
در ادامه عناوین شیوهها و راه کارهاى عملى برخورد و هدایت جوانان در پرتو گفتار و رفتار صادق آل محمدعلیهم السلام مطرح می گردد:
۱ -رفتار نیکو و ملایم
۲ -آگاهى دادن در مسائل دینى
۳ -شناساندن آسیبهاى اجتماعى
۴ -ترغیب به دانش افزایى
۵ -عادت دادن به حسابرسى
۶ -تعدیل حس دوستخواهى
۷ -ضرورت ازدواج
۸ -تشویق به نماز
۹ -تقویت اندیشههاى مثبت
ترغیب به دانش افزایى -دانش و بینش از نگاه امام صادق «علیهالسلام»
شخصی شنیده بود پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» فرموده است: یک ساعت تفکر کردن برتر از یک شب عبادت تا صبح است، ولى پیوسته به این موضوع مىاندیشید که منظور پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» چگونه تفکرى است. آیا هر تفکرى برابر است با یک شب عبادت تا صبح؟ براى دریافت پاسخ خود نزد امام صادق «علیهالسلام» رفت و پرسش خود را مطرح کرد، ولى آن حضرت به گونهاى کنایهآمیز به پرسش او پاسخ داد. امام فرمود: «انسان هرگاه از کنار خانهاى خراب شده و خالى از سکنه عبور مىکند، بگوید کجایند آنان که تو را ساختند و آنان که در تو سکونت داشتند؟ چرا سخنى نمىگویى؟
با این پاسخ کوتاه، به او فهماند که تفکرى ارزشمند است که با آن آدمى پاسخ این پرسشها را بیابد که به کجا مىرود و هدف او از زندگانى دنیا چیست.
کم ارزشى عبادت بدون علم و اندیشه
در آموزههاى اسلامى عبادت بدون بصیرت بىارزش است و بصیرت جز با تفقه و تعمق در مسائل و یادگیرى و آموختن به دست نمىآید. در همسایگى اسحاق بن عمار خانه مردى قرار داشت که به عبادت زیاد و انفاق بسیار در میان مردم مشهور بود و همگان از او به نیکى یاد مىکردند؛ زیرا کسى از او خلافى ندیده بود. رفتار نیک او براى اسحاق بن عمار این پرسش را ایجاد کرد که او با این رفتار، انسان صالحى است یا خیر. او مىخواست وظیفه خود را نسبت به همسایه خود بداند. بدین منظور، نزد امام صادق «علیهالسلام» رفت و از امام پرسید: «همسایهاى دارم که بسیار نماز مىخواند، انفاق مىکند و بسیار به حج مىرود و از او خلافى هم نسبت به خاندان اهلبیت عصمت «علیهمالسلام» دیده نشده است. او چگونه انسانى است؟ امام صادق «علیهالسلام» پرسید: آیا اهل دانش و اندیشه در مسائل دینى و عبادى نیز هست؟ اسحاق پاسخ داد: خیر، با این که بسیار عبادت مىکند، ولى اهل اندیشه نیست، امام فرمود: پس با این حساب، کردار نیک او سبب بالا رفتن او نمىشود».
ضرورت مراجعه به دانایان
مىگویند همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشدهاند. یک فرد هر چه هم دانشمند باشد نمىتواند بر تمام مسائل تسلط علمى داشته باشد؛ مگر این که به سرچشمه علم الهى متصل باشد و از پیمانه وحى سیراب شده باشد. بنابراین هر کس باید در حیطه دانش و تخصص خود اظهار نظر کند. این مسئله در زمان امام صادق «علیهالسلام» نیز دیده مىشد.
نوشتهاند: روزى حمزة بن طیار که خود دانشمندى بود در محضر امام صادق «علیهالسلام» ایستاد و شروع به سخنرانى کرد. او لابهلاى سخنان خود، به گوشههایى از سخنان پدر امام، حضرت باقر «علیهالسلام» اشاره مىکرد و براى تأیید حرف خود از آن کمک مىگرفت. امام صادق «علیهالسلام» نیز سکوت اختیار کرده بود و فقط به سخنان حمزة بن طیار گوش فرا مىداد.
اندکى گذشت و حمزه همچنان مشغول به سخن گفتن بود تا این که در فرازى از سخنرانى خود، امام صادق «علیهالسلام» به او اشاره کرد که سخنش را قطع کند و به او فرمود: «همین جا توقف کن و دیگر چیزى مگو!» حمزه از این سخن امام تعجب کرد، ولى پیش از آن که بخواهد دلیل آن را بپرسد، امام به او فرمود: «به امورى رسیدید که حکمتش را نمىدانید و برایتان پوشیده است. این جا وظیفه شماست که درنگ اختیار کنید و آن را از پیشوایان راه و دانایان طریقت بپرسید. آنان به وظیفه خود عمل و شما را به راه راست هدایت مىکنند، همان گونه که خداوند بلند مرتبه مىفرماید: «فَسْئَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُم لا تَعْلَمُونَ»؛ «اگر مسئلهاى را نمىدانید، از دانایان بپرسید»، (نحل: ۴۳ و انبیاء: ۷).
ضرورت وجود کارشناس دین
رجوع به متخصصان در هر مسئلهاى شرط عقل است و در مسائل دینى واجب مىباشد. این مؤلفه یکى از جنبه های مثبت تقلید در فروع مىباشد.
ابوشاکر از فرقه دیصانیه بود و خدا را قبول نداشت. او روزى قرآن را گشود و با دیدن آیهاى، فکر کرد که مىتواند با تأویلى دیگر گونه، از آن براى عقاید باطل خود سود جوید. آیه را به خاطر سپرد و سراغ شاگرد چیرهدست امام صادق «علیهالسلام» هشام بن حکم رفت. وقتى او را دید، با پوزخندى شیطنتآمیز گفت: در قرآن شما آیهاى وجود دارد که مرا درباره وحدانیت خدا به شک انداخته است. هشام که مىدانست توطئهاى در کار است و هیچ آیهاى از قرآن چنین دلالتى ندارد، گفت: کدام آیه را مىگویى؟ ابو شاکر گفت: آنجا که نوشته است: «وَ هُوَ الَّذى فى السَّماء اِلَهٌ و فِى الارْضِ اِلهٌ» بنابراین، در آسمان یک خدا وجود دارد و در زمین هم خداى دیگرى هست».
هشام مدتى اندیشید و به او گفت که به پرسش او پاسخ خواهد داد. به فکر فرو رفت. مطمئن بود که هرگز چنین نیست و ابو شاکر تأویلى واژگونه از آیه به کار برده است. نمىدانست که مراد آیه چیست و چگونه بایستى به او پاسخ گوید: او چند روزى به این موضوع فکر کرد، ولى نتوانست پاسخى مناسب بیابد. از این رو، براى انجام حج و شرفیابى به محضر استاد بىهمتاى خویش امام صادق «علیهالسلام» بار سفر بست و به مکه آمد و از آنجا رهسپار دیدار با امام صادق «علیهالسلام» شد. وقتى خدمت امام رسید، ماجرا را بیان کرد.
امام پس از پذیرایى از هشام، به او فرمود: این سخن تنها از یک انسان پست و بىدین بر مىآید. هنگامى که به کوفه بازگشتى، از او بپرس تو را در کوفه به چه نام مىخوانند. پاسخ خواهد داد فلان نام. دوباره از او بپرس تو را در بصره به چه نام مىخوانند، پاسخ خواهد داد فلان نام. سپس به او بگو پروردگار ما نیز چنین است، نام او در آسمان «اله» است و در زمین «اله» است. همچنین در هر مکان او اله است. هشام خرسند از این که پاسخ مناسبى به دست آورده است، پس از اندکى درنگ در مدینه، راه شهر خود را در پیش گرفت. هنگامى که به کوفه رسید، نزد ابوشاکر رفت و پاسخ را با او در میان گذاشت و او را قانع کرد. ابوشاکر به او گفت: «من مطمئن هستم که این پاسخ از خودت نبود و آن را از حجاز براى من آوردهاى».
جویندگى و یابندگى حقیقت
هر کسى در راه یافتن حق و حقیقت تلاش کند عاقبت گمگشته خویش را مىیابد. بریهه دانشمندى مسیحى بود که مسیحیان به سبب وجود او، بر خود مىبالیدند، ولى به تازگى، زمزمههایى از مردم شنیده مىشد. چندى بود که او نسبت به عقاید خود دچار تردید شده بود و در جست و جوى رسیدن به حقیقت، از هیچ تلاشى خسته نمىشد. گاه با مسلمانان درباره پرسشهایى که در ذهنش ایجاد مىشد، بحث مىکرد، ولى هنوز فکر مىکرد به هدف خود دست نیافته است و آنچه را مىخواهد، بایستى جاى دیگرى جست وجو کند.
روزى از روى اتفاق، شیعیان او را به یکى از شاگردان امام صادق «علیهالسلام» به نام هشام بن حکم که در مباحث اعتقادى، چیره دست بود، معرفى کردند. هشام در کوفه دکانى داشت. بریهه با چند تن از دوستان مسیحى خود به دکان او رفت. هشام در دکان خود به چند نفر قرآن یاد مىداد. وارد دکان او شد و هدف خود را از حضور در آن جا بیان کرد. بریهه گفت: «من با بسیارى از دانشمندان مسلمان بحث و مناظره کردهام، ولى به نتیجهاى نرسیدهام. اکنون آمدهام تا درباره مسائل اعتقادى با تو گفت و گو کنم.
هشام با رویى گشاده گفت: اگر آمدهاید و از من معجزههاى مسیح «علیهالسلام» را مىخواهید، باید بگویم من قدرتى بر انجام آن ندارم. شوخ طبعى هشام آغاز خوبى براى شروع گفت وگو میان آنان شد. ابتدا بریهه پرسشهاى خود را درباره حقانیت اسلام مطرح کرد و هشام با حوصله و صبر، آنچه در توان داشت، براى او بیان کرد. سپس نوبت به هشام رسید. هشام چند پرسش درباره مسیحیت از بریهه پرسید، ولى بریهه درماند و نتوانست پاسخ قانع کنندهاى به آنها بدهد.
فردا دوباره به دکان هشام رفت، ولى این بار تنها وارد شد و از هشام پرسید: آیا تو با این همه دانایى و برازندگى، استادى هم دارى؟ هشام پاسخ داد: البته که دارم! بریهه پرسید: او کیست و کجا زندگى مىکند؟ شغلش چیست؟ هشام دست او را گرفت و کنار خودش نشاند و ویژگىهاى اخلاقى و منحصر به فرد امام صادق «علیهالسلام» را براى او گفت. او از نسب امام، بخشش، دانش، شجاعت و عصمت او بسیار سخن گفت. سپس به او نزدیک شد و گفت: اى بریهه! پروردگار هر حجتى را که بر مردم گذشته آشکار کرده است، بر مردمى نیز که پس از آنها آمدند، آشکار مىسازد و زمین خدا هیچ گاه از وجود حجت خالى نمىشود.
بریهه آن روز سراپا گوش شده بود و آنچه را مىشنید، به خاطر مىسپرد. او تا آن روز این همه سخن جذاب نشنیده بود. به خانه بازگشت، ولى این بار، با رویى گشاده و چهرهاى که آثار شادى و خرسندى در آن پدیدار بود، همسرش را صدا زد و به او گفت که هر چه سریعتر آماده سفر به سوى مدینه شود. فرداى آن روز به سوى مدینه حرکت کردند. هشام نیز در این سفر آنان را همراهى کرد. سفر با همه سختىهایش به شوق دیدن امام آسان مىنمود.
سرانجام به مدینه رسیدند و بى درنگ به خانه امام صادق «علیهالسلام» رفتند. پیش از دیدار با امام، فرزند ایشان، امام کاظم «علیهالسلام» را دیدند. هشام داستان آشنایى خود با بریهه را براى امام کاظم «علیهالسلام» تعریف کرد. امام به او فرمود: تا چه اندازه با کتاب دینت، انجیل آشنایى دارى؟ پاسخ داد: از آن آگاهم. امام فرمود: چقدر اطمینان دارى که معانى آن را درست فهمیدهاى؟ گفت: بسیار مطمئنم که معناى آن را درست درک کردهام. امام برخى کلمات انجیل را از حفظ براى بریهه خواند. شدت اشتیاق بریهه به صحبت با امام، زمان و مکان و خستگى سفر را از یادش برده بود. او آن قدر شیفته کلام امام شد که از باورهاى باطل خود دست برداشت و به اسلام گروید. هنوز به دیدار امام صادق «علیهالسلام» شرفیاب نشده بود که به وسیله فرزند او مسلمان شد. آن گاه گفت: من پنجاه سال است که در جست و جوى فردى آگاه و و دانشمندى راستین و استادى فرهیخته مانند شما هستم».
منابع:
ماهنامه یاس
گنجینه معرفت
ماهنامه مبلغان
/www.hawzah.net
www.maarefquran.org
www.imamalinet.net
منبع : سازمان تبلیغات اسلامی
اهميت علم آموزي نسل جوان از ديدگاه امام صادق (ع)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر