حضرت ابو جعفر، محمد بن علی علیه السلام در سوم صفر سال ۵۷ هجری قمری در مدینه منوره متولد شد. پدر آن بزرگوار حضرت علی بن الحسین، امام سجاد علیه السلام و مادر گرامیاش فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است.
به این ترتیب آن حضرت از طرف پدر و مادرش هاشمی و علوی میباشد. امام باقر علیه السلام سه سال و شش ماه با جدش امام حسین علیه السلام و ۳۴ سال با پدرش امام زین العابدین علیه السلام زندگی کرده و ۱۹ سال و ده ماه نیز مدت امامت آن حجت الهی به طول انجامید.
پیشوای پنجم در دوران زندگی خویش با ۱۰ تن از خلفای ستمگر اموی (از معاویة ابن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک) معاصر بود و سالهای امامت آن حضرت با ۵ تن از همین خلفاء مقارن شد.
این ۵ حاکم عبارتند از:
۱- ولید بن عبدالملک (متوفی ۹۶، ششمین خلیفه اموی)
۲- سلیمان بن عبدالملک (متوفی ۹۹)
۳- عمر بن عبدالعزیز (متوفی ۱۰۱)
۴- یزید بن عبدالملک (متوفی ۱۰۵)
۵- هشام بن عبدالملک (متوفی ۱۲۵)
امام باقر علیه السلام د ر دوره امامتخویش فرصتهای مناسبی را برای گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، استحکام معارف شیعی و ترویج آن در میان اقشار مختلف مسلمانان به دست آورد.
در آن دوران حساس و بحرانی، امام پنجم نهضت فکری و فرهنگی گستردهای را آغاز نمود و شاگردان مهمی را تربیت کرد. از مهمترین شاگردان و یاران آن حضرت میتوان به: زرارة بن اعین، حمران بن اعین، حسن بن حسن بن حسن علیه السلام، زید بن علی بن الحسین علیهما السلام، سلیم بن قیس هلالی، جابر بن عبدالله انصاری، جابر بن یزید جعفی، بکیر بن اعین، ابان بن تغلب، فضیل بن سار، لیثبن بختری معروف به ابو بصیر، محمد بن مسلم ثقفی، ابو حمزه ثمالی و … اشاره کرد. شیخ طوسی معروفترین شخصیت نگار شیعی نام ۴۶۸ نفر از شاگردان امام باقر علیه السلام را فهرست کرده است.
حضرت باقر علیه السلام در روز دوشنبه، هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ ه . ق در سن ۵۷ سالگی به فرمان هشام بن عبدالملک، دهمین خلیفه بنیامیه مسموم و در مدینه به شهادت رسید و در کنار مرقد پدر گرامیاش حضرت سجاد علیه السلام در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
در مورد مقام و عظمت امام باقر علیه السلام به گفتاری حکیمانه از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بسنده میکنیم: آن حضرت روزی از امام باقر علیه السلام یاد کرده و به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «انک ستدرک رجلا منی اسمه اسمی و شمائله شمائلی، یبقر العلم بقرا ای جابر! تو مردی از خاندان مرا درک خواهی کرد که همنام و هم شمایل من است. او سرچشمههای علم و دانش را میشکافد و به دیگران توضیح داده و تفسیر میکند.»
در این مجال برآنیم که گوشهای از کرامات و فضائل آن یادگار نبوت و ستاره فروزان علم و تقوی را بیان کنیم.
کرامت و معجزه
کارهای خارق العادهای که مقرون به دعوی نبوت باشد معجزه و بدون ادعای نبوت، کرامت نامیده میشود. بنابراین کرامتبه کارهای خارق العادهای اطلاق میشود که به وسیله بنده صالح خدا و بدون ادعا ظاهر میشود و دلیل و برهانی الهی است که با اذن خداوند بر عموم مردم یا بعضی از خواص ظاهر میشود و توسط آن، مقام امامت اثبات شده و در دلها استقرار یافته و اندیشهها و نقشههای مخالفین و منکرین تحت الشعاع قرار گرفته و حجت الهی بر مردم شناخته میشود.
چنانکه خداوند فرموده است: «لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة»«تا آنها که هلاک [و گمراه میشوند، از روی اتمام حجتباشد; و آنها که زنده [و هدایت] میشوند از روی دلیل روشن باشد.»
البته در اصطلاح حدیثبه کارهای خارق العاده ائمه علیهم السلام معجزه نیز گفته میشود. ابوبصیر در این رابطه میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «لای علة اعطی الله عزوجل انبیاءه و رسله واعطاکم المعجزة فقال: لیکون دلیلا علی صدق من اتی به والمعجزة علامة لله لایعطیها الا انبیاءه و رسله و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب به چه علتی خداوند بزرگ پیامبران، رسولان و شما را معجزه عطا کرده است؟ امام علیه السلام فرمود: تا اینکه دلیل روشنی برای راستگویی باشد. معجزه نشانهای از سوی پروردگار جهانیان است و آن را به غیر از پیامبران و رسولان و امامان عطا نمیکند و این به خاطر آن است که راستی راستگو از دروغ دروغگو شناخته شود.»
از این رو امور خارق العادهای که توسط ائمه علیهم السلام انجام میشود گاهی به عنوان معجزه و گاهی به عنوان کرامت مطرح میشود و دلیلی قاطع برای حقانیت ائمه اطهار علیهم السلام است.
در قرآن از معجزه به نام آیتیاد میشود. آیتبه معنی نشانه است و چون معجزه نشانه راستگویی پیامبر و امام میباشد، آن را آیت مینامند و چون این امور خارق العاده ناتوانی دیگران را آشکار میکند، بر آن معجز یا معجزه اطلاق میشود.
استاد مطهری رحمه الله در مورد فرق معجزه و کرامت میگوید: «معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک ماموریت الهی صورت میگیرد و به اصطلاح، مقرون به تحدی است، منظوری الهی از او در کار است. این است که محدود به شرایط خاصی، است اما کرامتیک امر خارق العاده است که صرفا اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. این چنین امری فراوان رخ میدهد و حتی میتوان گفت: یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خداست که شخصی را تایید میکند، ولی کرامت چنین زبانی نیست.»
ممکن است گفته شود: کارهای خارق العاده ائمه اطهار علیهم السلام، دو قسم است. گاهی در مقام اثبات حقانیتخویش در برابر مخالفین بودهاند و گاهی در مقام تقویت ایمان در قلوب مؤمنین. میتوان بر اولی نام معجزه گذاشت و دومی را کرامت نامید.
دانشمندان بزرگ امامیه همچون قطب الدین راوندی در الخرائج و الجرائح و شیخ حر عاملی در اثبات الهداة و سید هاشم بحرانی در مدینة المعاجز و مقدس اردبیلی در حدیقة الشیعه و… بر تمام کارهای خارق العادهای که توسط ائمه اطهار انجام شده است، نام معجزه را اطلاق کردهاند. البته در بعضی از کتابها نیز این امور با عنوان کرامت مطرح شده است.
در هر صورت این دو لفظ در مورد ائمه اطهار علیهم السلام گاهی مترادف و زمانی مختلف استعمال شده است. بعد از توضیح کوتاهی در مورد معنی معجزه و کرامت، به نمونههایی از معجزات و کرامات امام باقر علیه السلام میپردازیم.
خبر از حکومتبنیعباس
امام باقر علیه السلام سالها قبل از روی کار آمدن بنیعباس، خبر خلافت آنان و چگونگی آن را به منصور دوانقی داد.
ابو بصیر واقعه را چنین گزارش میکند: در حضور امام باقر علیه السلام در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم و این در روزهایی بود که حضرت سجاد علیه السلام تازه به شهادت رسیده و قبل از زمانی بود که حکومتبه دست فرزندان عباس بیفتد.
در این هنگام دوانیقی و داود بن سلیمان به مسجد داخل شدند. با دیدن حضرت باقر علیه السلام، داود تنها به نزد امام باقر علیه السلام آمد، آن حضرت از او پرسید: چرا دوانیقی این جا نیامد؟ داود گفت: او جفا میکند و سخت تنگدست و پریشان است.
امام باقر علیه السلام فرمود: روزها میگذرد تا آن گاه که وی بر مردم حکومت میکند. او بر گرده مردم سوار میشود و شرق و غرب این دیار را تصاحب میکند و طول عمر نیز خواهد داشت.او آن چنان گنجینهها را از اموال انباشته میکند که قبل از او کسی چنین نکرده است. داود بن سلیمان این خبر را به منصور دوانیقی رسانید. دوانیقی با دستپاچگی تمام به نزد امام آمد و عرضه داشت: جلال و عظمتشما مانع شد که در محضر شما بنشینیم! و بعد با اشتیاق تمام از امام باقر علیه السلام پرسید: این چه خبری است که داود به من داد؟
امام باقر علیه السلام، فرمود: آنچه گفتیم پیش خواهد آمد.
دوانیقی: آیا حکومت ما پیش از حکومتشماست؟
امام علیه السلام: بلی.
دوانیقی: آیا پس از من یکی دیگر از فرزندانم حکومت میکند؟
امام علیه السلام: بلی.
دوانیقی: آیا مدت حکومتبنیامیه بیشتر استیا مدت حکومت ما؟
امام علیه السلام: مدت حکومتشما. امام باقر علیه السلام در ادامه فرمود: فرزندان شما این حکومت را به دست میگیرند و چنان با حکومتبازی میکنند که بچهها با توپ بازی میکنند. این خبری است که پدرم به من داده است.
هنگامی که منصور دوانیقی به حکومت رسید از پیشگویی امام باقر علیه السلام در شگفت ماند.
شفای نابینا
ابوبصیر از شاگردان برجسته امام باقر علیه السلام بود. او از بینایی محروم بود و از این جهتشدیدا رنج میبرد. روزی به حضور امام باقر علیه السلام شتافته و از آن حضرت پرسید: آیا شما وارث پیامبر هستید؟
امام: بلی.
- آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وارث تمام پیامبران و وارث علوم و دانشهای آنان بود؟
امام: بلی.
- شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را معالجه نمایید و از آنچه که مردم در خانههایشان میخورند، خبر دهید؟
امام: بلی. ما همه اینها را به اذن خداوند انجام میدهیم.
او میگوید: در این هنگام امام باقر علیه السلام فرمود: ای ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح نمود. در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانهها و هرچه در شهر بود همه را دیدم.
آن گاه به من فرمود: آیا میخواهی که این چنین باشی و در روز قیامتحساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا میخواهی به حال اول برگردی و بدون حساب به بهشتبروی؟! ابوبصیر گفت: میخواهم به حال اول برگردم.
پیشوای پنجم بار دیگر دستبر چشمان ابوبصیر کشید و چشمان او به حال اول برگشت.
سیری در ملکوت
جابر بن یزید جعفی میگوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: مراد از ملکوت آسمان و زمین که به حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام، ارائه نمودند چیست؟ همان واقعهای که خداوند متعال در قرآن شریف آن را یادآور شده و میفرماید: «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض» «و این چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم.» پس دیدم که دست مبارک خود را به جانب آسمان برداشت و به من فرمود: نگاه کن تا چه میبینی؟ من نوری دیدم که از دست آن حضرت به آسمان متصل شده بود، چنانکه چشمها خیره میشد. آنگاه به من فرمود: ابراهیم علیه السلام ملکوت آسمان و زمین را چنین دید. امام باقر علیه السلام در این لحظه دست مرا گرفته و به درون خانه برد. لباس خود را عوض کرده و فرمود: چشم برهم بگذار! بعد از لحظاتی گفت: میدانی در کجا هستیم؟ گفتم: خیر. فرمود: در آن ظلماتی هستیم که ذوالقرنین به آن جا گذر کرده بود. گفتم: اجازه میدهید که چشمهایم را باز کنم. فرمود: باز کن اما هیچ نخواهی دید. چون چشم گشودم در چنان تاریکی بودم که زیر پایم را نمیدیدم.
اندکی رفتیم باز هم فرمود: جابر! میدانی در کجائی؟ گفتم: خیر. امام فرمود: بر سر چشمهای که خضر از آن آب حیات خورده بود، قرار داری.
آن حضرت همچنان مرا از عالمی به عالم دیگر میبرد تا به پنج عالم رسیدیم. فرمود: ابراهیم علیه السلام ملکوت آسمانها را این چنین [که تو ملکوت زمین] را دیدی مشاهده کرد. … او ملکوت آسمانها را دید که دوازده عالم است و هر امامی که از ما از دنیا برود، در یکی از این عالمها ساکن میشود تا آنکه وقت ظهور قائم آل محمد صلی الله علیه و آله فرا رسد. امام باقر علیه السلام دوباره فرمود: چشم بر هم بگذار و بعد از لحظهای فرمود: چشم بگشا! چون چشم گشودم خود را در خانه آن حضرت دیدم. آن بزرگوار لباس قبلی خود را پوشید و به مجلس قبلی برگشتیم. من عرض کردم: فدایتشوم چه قدر از روز گذشته؟ فرمود: سه ساعت.
امام باقر علیهالسلام از نگاه دانشمندان اهل سنّت
بهتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
ابن حجر هَیْثَمی از متعصّبان اهل سنّت درباره امام باقر علیهالسلام مینویسد:
«ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّی بذالک مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ ای شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَکامِنها فلذالک هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ کُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحکام ما لایخفی الاّ علی مُنْطَمِسِ الْبَصیرة اَو فاسِدِ الطّویّة وَ مِنْ ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر برای ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنجهای پنهان آن است، بدین جهت که او از گنجهای پنهان معارف و حقایق احکام آن قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بیبصیرت و دلهای ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازندهی علم خویش نامیدهاند.
وی سپس به شخصیّت امام در بعد عرفان اشاره میکند و میگوید:
«و لَهُ من الرّسوخ فی مقامات العارفین ما یکلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفین و له کلماتٌ کثیرةٌ فی السلوک و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و برای او از استواری و ثبات در مراحل سلوک عرفانی منزلتی است که وصف کنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینهی این سلوک و معارف دارای کلمات فراوانی است که فرصت، مجال طرح آن را نمیدهد.»[۱عبدالله عطاء مکّی از دانشمندان عصر امام میگوید: «هیچ گاه دانشمندان را از نظر علمی بدان سان که نزد امام محمد باقر علیهالسلام بودند کوچک و حقیر نیافتم. دیدم حکم ابن عُتَیبَه را با همهی زیادی علم و منزلتی که در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند کودکی بود که در مقابل معلّم خویش نشسته باشد.»[۲] جاحظ» دیگر دانشمند برجستهی اهل سنّت آفاق زیبا و بلندای کلام حکیمانهی امام باقر علیهالسلام را این گونه ترسیم میکند: «قد جَمَع محمّد ابن علی ابن الحسین علیهمالسلام صلاح حال الدّنیا بِحذافیرها فی کلمتین فقال: ,صلاح جمیع المعایش وَ التّعاشر مِلاُْ مکیال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ،؛ محمّد ابن علیّ ابن الحسین مصلحت تمامی زندگی دنیا را در دو کلمه جمع نموده و فرموده است: ,صلاح همهی زندگیها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پر نمودن پیمانهای است که دو سوّم آن هوش و فراست و زیرکی و یک سوّم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضی از امور) است.»،[۳](۱۷)
قتاده فقیه بصره به امام باقر علیهالسلام گفت: «بخدا سوگند من در نزد فقیهان و ابن عبّاس نشستهام امّا اضطراربی که در نزد شما دارم، در نزد هیچ یک از آنان نداشتهام.
فقال له ابو جعفر علیهالسلام اَتَدْری این اَنت، انت بین یدی بیوتٍ اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه…؛
فرمود: آیا میدانی که در کدامین مکان قرار گرفتهای؟ تو اکنون در مقابل خانههایی هستی که خداوند به رفعت و بلند مرتبهای آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده میشود و صبح و شام خدای را در آن خانهها تسبیح میکنند و آنان مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و اقامهی نماز و پرداخت زکات باز نمیدارد.
تو در این گونه مکانی و ما دارای این خانهها.»[۴]
نظیر همین سؤال را عکرمة دیگر دانشمند اهل سنّت از امام علیهالسلام نمود و پاسخی نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت.[۵]
فخر رازی از علمای اهل سنّت در تفسیر خود در بیان نظرهای مختلف راجع به معنای کوثر مینویسد:
«سومین نظر در معنای کوثر این است که منظور از آن، فرزندان پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله است و این به آن جهت است که این سوره در ردّ کسانی نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عیبجویی میکردند که در این صورت معنای آن این است که خداوند تو را فرزندان و نسلی عطا میکند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند. سپس میگوید: ,ببین که چقدر انسانها از اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به شهادت رسیدهاند اما جهان همچنان شاهد رونق فزایندهی آنان است. آن گاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا علیهمالسلام و محمّد نفس زکیّه در میان آنها جلوهگر شده است.»،[۶]
محاجّه امام باقر با دشمن امیرالمؤمنین علیهما السلام
عبدالله بن نافع که از خوارج بود مىگفت: اگر مىدانستم که در شرق و غرب زمین کسى هست که با من بحث کند و بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان را بحق کشت و بر آن ظلم نکرد، من سوار بر شتران پیش او مىرفتم تا با من مخاصمه کند.
به او گفتند: حتى در میان اولاد على هم کسى را نمىشناسى؟! گفت: مگر در میان اولاد على عالمى وجود دارد؟! گفتند: این اولین نادانى توست که فکر مىکنى اولاد على از عالم و دانشمند خالى است.
گفت: امروز عالم اولاد على کیست؟ گفتند: محمد بن على بن الحسین (ع)، عبدالله با بزرگان خوارج به مدینه آمد و از امام باقر اجازه خواست، به امام عرض کردند: عبدالله بن نافع اجازه ملاقات مىخواهد. فرمود: او با من چه کار دارد، با آن که در بامداد و شامگاه از من و پدرم بیزارى مىکند.
ابوبصیر گفت :یابن رسول الله (ص) او مىگوید: اگر در شرق و غرب زمین کسى یافت بشود که بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان رابه نا حق نکشت من پیش او رفته و با او محاجه مىکنم.
امام فرمود: براى مناظره پیش من آمده است؟ ابوبصیر گفت: آرى. امام به غلامش فرمود: بروبارش را پایین بیاور و بگو فردا به ملاقات من بیاید.
عبدالله بن نافع فردا با بزرگان خوارج آمد، امام باقر صلوات الله علیه همه فرزندان مهاجر و انصار را جمع کرد و پیش آنها آمد، وجود مبارکش مانند قرص قمر نورانى بود، آن حضرت خدا را حمد و ثنا کرد و بر رسولش صلوات فرستاد و فرمود: حمد خدا را که ما را به نبوتش گرامى داشت و به ولایت مخصوص فرمود. اى فرزندان مهاجر و انصار هر که منقبتى و فضیلتى از على بن ابى طالب صلوات الله علیه مىداند بگوید.
آنها بپاخاسته و آنچه مىدانستند گفتند. عبدالله بن نافع خارجى گفت: من هم این مناقب را مىدانم ولى على (نعوذ بالله) وقتى که جریان حکمین را قبول کرد کافر شد!
در همین وقت روایت خیبر را خواندند که رسول الله (ص) در حق على (ع) فرمود: «لا عطین الرایة غداً رجلاً یُحبّ اللّهَ و رسولّه و یحبّه اللّهُ و رسولُه کرّارٌ غیرُ فرّار لاٍیرجع حتى یفتحَ اللّه على یدیه».
(به خدا سوگند فردا پرچم را به دست کسی خواهم سپرد که او خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را، کسی که بر دشمن یورش می برد و از او نمی گریزد، بازنمی گردد مگر آنکه خداوند پیروزی را با دستاش محقق می سازد.)
امام (ع) به عبدالله فرمود: درباره این حدیث چه مىگویى؟ گفت: راست است و شکى در آن نیست ولیکن على بعداً کافر شد (نعوذ بالله) امام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند بگو ببینم روزى که خدا على را دوست داشت مىدانست که اهل نهروان را خواهد کشت یا نه؟ اگر بگویى: نه کافر شدهاى .
گفت: مىدانست. فرمود: آیا او را بر این دوست مىداشت که به طاعت عمل کند یا به معصیت او؟ گفت: نه، عمل کند به طاعت او.
امام فرمود: پس برخیز در حالى که مغلوب شدهاى. عبدالله برخاست و مىگفت:
«حتى یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر(بقره/۱۸۷)، الله اعلم حیث یجعل رسالته(انعام/۱۲۴)
تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد! و خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد!۷
فضایل امام محمد باقرعلیه السلام
اول، علم و دانش: در کشف الغمة از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ان فى ذلک لایات للمتوسمین (۸) گفت: «به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم کرد که گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگترین دانشمندان است.
ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئلهاى پرسش کرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوى امام باقر (ع) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت : نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.آن مرد به سوى امام باقر (ع) رفت و مشکل خود را مطرح کرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر (ع) آگاه کرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند که از همه علوم آگاهى دارند.
در حلیة الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر کم دانشتر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را مىدیدم که در نزد او چون شاگردى مىکرد.
شیخ مفید در کتاب ارشاد مىنویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء مکى، روایت کرده است که گفت: هرگز دانشمندى را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر آگاهیهایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن على بن حسین.من حکم بن عتیبة را با آن آوازهاى که در میان پیروانش داشت مىدیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلى مىنمود که در برابر آموزگارش قرار گرفته است.
ابن جوزى در تذکرة الخواص، مىنویسد: عطاء مىگفت هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که دامنه دانایىاش نسبت به دانشمندى دیگر کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را دیدم که در نزد آن حضرت چونان پرندهاى ناتوان بود.ابن جوزى مىگوید: «منظور وى از حکم همان حکم بن عتیبه بود که در روزگار خود دانشمندى بزرگ به شمار مىآمد» .
این سخن، چنان که ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه که شنیدید ابو نعیم اصفهانى و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت کردهاند.محمد بن طلحه نیز در کتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل کرده است.البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم و شهرت وى در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب کفایت مىکند.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل کرده است که گفت: من سى هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم.شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفى آورده است: ابو جعفر امام باقر (ع) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز از کسى نشنیده بودم.
شیخ مفید مىنویسد: از هیچ کدام از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر (ع) صادر شده، ظاهر نشده است.
ما در صفحات آینده از بزرگان مسلمان از صحابه، تابعان و فقیهان و نویسندگان و بسیارى دیگر که از علم و دانش آن حضرت بهرهمند گشتهاند، یاد خواهیم کرد.تحقیقا بسیارى از دانشمندان از آن حضرت کسب علم کرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروى مىکردند و از فقه و دلایل روشنى بخش حضرتش در توحید و فقه و کلام کمال استفاده را به عمل مىآوردند.
گفتار آن حضرت درباره توحید
بنابر نقل مدائنى، روزى یکى از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن على آمد و از وى پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیدهاى؟ امام پاسخ داد: من چیزى را که ندیده باشم عبادت نمىکنم.اعرابى پرسید: چگونه او را دیدهاى؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را مىبینند.با حواس به درک نمىآید و با مردمان قیاس نمىشود.با نشانهها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در کار خود هرگز ستم روا نمىدارد.او خداوندى است که جز او معبودى نیست.اعرابى با شنیدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند خود آگاهتر است که رسالتش را کجا قرار دهد.
احتجاج آن حضرت با محمد بن منکدر از زاهدان یشو عابدان بلند آوازه عصر خویش
شیخ مفید در ارشاد، نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابو عبد الله امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: محمد بن منکدر مىگفت: گمان نمىکردم کسى مانند على بن حسین، خلفى از خود باقى گذارد که فضل او را داشته باشد، تا اینکه پسرش محمد بن على را دیدم.
مىخواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد.ماجرا چنین بود که من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرم مىبود.در آن هنگام با محمد بن على مواجه شدم.او هیکلمند بود و به دو نفر از غلامانش تکیه داده بود.من با خودم گفتم: یکى از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا کوشش مىکند.به خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزدیک او شدم و سلامش دادم او نیز در حالى که عرق مىریخت با گشادهرویى جوابم گفت.به وى عرض کردم: خداوند کار ترا اصلاح کناد! یکى از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال براى دنیا کوشش مىکند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشى چه مىکنى؟ او دستان خود را از غلامانش برگرفت و به خود تکیه کرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد مرگم فرا رسیده در حالى که من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم.در حقیقت من با این طاعت مىخواهم خود را از تو و از دیگران بىنیاز کنم.بلکه من هنگامى از مرگ باک دارم که از راه برسد در حالى که من مشغول به یکى از معاصى الهى باشم.
محمد بن مکندر گوید: گفتم: «خدا ترا رحمت کند! مىخواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى» .
کلینى در کافى، مانند همین روایت را از على بن ابراهیم، از پدرش و محمد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از امام صادق (ع) نقل کردهاند.
نگارنده: معناى سخن محمد بن منکدر که گفته بود: «مىخواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى» این است که وى همچون طاووس یمانى و ابراهیم ادهم و…از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مىکرد و دست از کسب و کار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم کرده بود.و بار زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود او مىخواست امام باقر (ع) را نصیحت کند که مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنیا برود.امام (ع) نیز بدو پاسخ مىدهد که: بیرون آمدن وى براى یافتن رزق و روزى است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد که این خود از برترین عبادات است.اندرزى که این سخن براى ابن منکدر داشت این بود که وى در ترک کسب و کار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پیش گرفته است.به همین جهت بود که ابن منکدر گفت: «مىخواستم اندرزت گفته باشم…»
بنابر همین اصل است که از صادقین (ع) دستور اشتغال به کسب و کار و نهى از افکندن بار زندگى بر دوش دیگران صادر شده است.از آنان همچنین روایت شده است که اگر کسى به عبادت خداى پردازد و شخص دیگرى در پى کسب و کار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگرى است.امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل کرده است که فرمود: «ملعون است ملعون است کسى که خود را سربار مردمان قرار دهد» . ۹
عصر ظهور در کلام امام باقر علیهالسلام
این آگاهیها و اطلاعرسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیهالسلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته آن عصر گشته، نسلهای بعدی را نیز با این فرهنگ مأنوس کنند.
دلدادگان فرهنگ انتظار با همه مشکلات و گرفتاریهایی که دشمنان برایشان فراهم میآورند، هرگز امید به رسیدن آن روز دیدنی و لذتبخش را از دست نمیدهند، بلکه شوق و عشقشان بیشتر میشود و زیر لب زمزمه میکنند:
چه خوش باشد که بعد از انتظاری به امیدی رسد امیدواری
سخن از خصوصیات انقلاب جهانی آن یار سفر کرده، زمانی شیرینتر میشود که امامان معصوم علیهمالسلام ویژگیها و نشانههای عصر ظهور حضرت قائم آل محمد صلیاللهعلیهوآله را برایمان توصیف کنند و بذر امید و آرزوی استقرار دولت کریمه امام زمان علیهالسلام را در دلهای به انتظار نشستهمان شکوفا گردانند تا رایحه دلانگیز دوران ظهور در روح و جسم انسانهایِ خسته از ظلم و ناعدالتی و فتنه و فساد، حیاتی تازه ببخشد.
اگر آن نائب رحمان ز درم بازآید *** عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید
دارم امید خدایا که کنی تأخیری *** در اجل تا به سرم تاج سرم بازآید
گر نثار قدم مهدی هادی نکنم *** گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
آنکه فرق سر من خاک کف پای وی است *** پادشاهی کنم ار او به سرم بازآید
کوس نو دولتی از بام سعادت بزنم *** گر ببینم که شه دین ز درم بازآید
میروم در طلبش کوی به کو دشت به دشت *** شخصم ار باز نیاید خبرم بازآید
«فیض» نومید مشو در غم هجران و منال *** شاید ار بشنود آه سحرم، بازآید
منتظران مژده باد
امام باقر علیهالسلام در گفتاری امیدآفرین و نشاطبخش به منتظران حقیقی آن حضرت مژده میدهد که «یَأْتِی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَیاطُوبی لِلثّابِتِینَ عَلی اَمْرِنا فِی ذلِکَ الزَّمانِ اِنَّ اَدْنی ما یَکُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ یُنادِیَهُمُ الْبارِیءُ عَزَّ وَجَلَّ عِبادِی آمَنْتُمْ بِسِرّی وَصَدَّقْتُمْ بِغَیْبی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّی؛(۱۰) بر مردم زمانی میآید که امامشان از منظر آنان غایب میشود. خوشا به حال آنانکه در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل بیت ثابتقدم و استوار بمانند! کمترین پاداشی که به آنان میرسد، این است که خدای متعال خطابشان میکند و میفرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق کردید. پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است.»
آنگاه امام باقر علیهالسلام ادامه داد: «خداوند متعال به خاطر ارجگذاری از چنین منتظران راستینی به آنان میفرماید: شما مردان و زنان، بندگان حقیقی من هستید. رفتار نیک و شایستهتان را میپذیرم و از کردار ناپسندتان عفو میکنم و به خاطر شما سایر گنهکاران را میآمرزم و بندگانم را به خاطر شما با باران رحمت خود سیراب و از آنان بلا را دفع میکنم. ای عزیزترین بندگان من! اگر شما نبودید، عذاب دردناک خود را به مردم نافرمان نازل میکردم.»(۱۱)
یاران وفادار
پیشوای پنجم علیهالسلام در توصیف یاران حضرت مهدی علیهالسلام که در زمان غیبت، خود را برای شرکت در قیام جهانی آن حضرت آماده میکنند، به ابو خالد کابلی فرمود: «من به گروهی مینگرم که در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا میخیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهی تلاش میکنند. بارها از متولیان حکومت اجراء حق را خواستار میشوند، امّا با بیاعتنایی مسئولین مواجه میشوند. وقتی که وضع را چنین ببینند، شمشیرهای خود را به دوش مینهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواستهشان اصرار میورزند تا اینکه سردمداران حکومت نمیپذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب میگردند و کسی نمیتواند جلوگیرشان شود. این حقجویان وقتی که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیهالسلام به کس دیگری نمیسپارند. کشتههای اینها همه از شهیدان راه حق محسوب میشوند.»
در اینجا امام باقر علیهالسلام به ابو خالد کابلی جملهای زیبا فرمود که میتواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد.
آن حضرت فرمود: «اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لاَءَسْتَبْقَیْتُ نَفْسی لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ؛(۱۳ مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را برای فداکاری در رکاب حضرت صاحب الامر علیهالسلام تقدیم میدارم.»
امام پنجم علیهالسلام در مورد استقامت و استواری یاران حضرت مهدی علیهالسلام به آیهای از قرآن استناد کرد و در تفسیر آیه «فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوْلهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمَ عِبادا لَنا اُولی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَکانَ وَعْدا مَفْعُولاً»؛(۱۴) «هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجویِ خود را بر ضد شما برمیانگیزیم [تا شما را سخت درهم کوبند و برای به دست آوردن مجرمان [خانهها را جستجو میکنند و این وعدهای است قطعی.» فرمود: «این بندگان پیکارجو و مقاوم که به طرفداری از حق به پا میخیزند، همان حضرت قائم و یاران وفادار او هستند.»(۱۵)
چشم به راه ظهور
از منظر امام باقر علیهالسلام در عصر غیبت، چشم به راه ظهور حضرت مهدی علیهالسلام بودن و انتظار حکومت آل محمد صلیاللهعلیهوآله را کشیدن از عبادات شایسته و برتر محسوب میشود. آن گرامی به نقل از وجود مقدس رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ انْتِظارُ الْفَرَجِ؛(۱۶) انتظار [پیروزی و] فرج [آل محمد صلیاللهعلیهوآله ] از برترین عبادات محسوب میشود.»
جهان در آستانه ظهور
در آستانه ظهور حضرت مهدی علیهالسلام اوضاع جهان به بدترین وضع خود میرسد و ظلم و ناعدالتی، تبعیض، تضییع حقوق دیگران به بدترین وضع خود تبدیل شده و مردم از هر کس و حکومتی ناامید گردیده، به دنبال روزنه امید و ندای عدالتی میگردند که آنان را از آن منجلاب ستم و از چنگال زورمداران و مستکبران نجات بخشد. مردم چنان از دست دروغگویان فتنهانگیز و فرصت طلب به تنگ میآیند که شب و روز آرزوی قیام منادی عدالت را در سر میپرورانند. حضرت امام باقر علیهالسلام فضای تاریک جهان قبل از ظهور را اینگونه بیان میکند: «لا یَقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلی خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ وَفِتْنَةٍ وَبَلاءٍ یُصیبُ النّاسَ وَطاعُونٍ قَبْلَ ذلِکَ وَسَیْفٍ قاطِعٍ بَیْنَ الْعَرَبِ وَاخْتِلافٍ شَدیدٍ بَیْنَ النّاسِ وَتشْتیتٍ فی دینِهِمْ وَتَغْییرٍ فی حالِهِمْ حَتّی یَتَمَنَّی الْمُتَمَنّی الْمَوْتَ صَباحا وَمَساءً مِنْ عِظَمِ ما یَری مِنْ کَلْبِ النّاسِ وَاَکْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضا؛(۱۷) حضرت قائم علیهالسلام قیام نمیکند، مگر در حال ترس شدید مردم و زلزلهها و فتنه و بلایی که بر مردم فرا رسد و قبل از آن، گرفتار طاعون میشوند. آنگاه شمشیر برنده میان اعراب حاکم میشود و اختلاف میان مردم و تفرقه در دین و دگرگونی احوالشان به اوج میرسد؛ بهگونهای که هر کس بر اثر مشاهده درندهخویی و گزندگیای که در میان برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر به وجود میآید، صبح و شام آرزوی مرگ میکند.» امام آنگاه افزود: «وقتی که یأس و ناامیدی تمام مردم را فرا گرفت و دیگر از هر جهت خود را در بنبست احساس کردند، امام غائب علیهالسلام قیام میکند.»
اقتدار حضرت مهدی علیهالسلام
برای اجراء عدالت و گسترش مساوات در جامعه اسلامی لازم است که موانع عدالت را از میان برداشت و راه آن را هموار کرد؛ زیرا اصحاب زر و زور و تزویر و کسانی که از درهم ریختگی جامعه در راه ترویج فساد و انحراف بهره میبرند، هرگز از عدالت و برنامههای عادلانه راضی نخواهند بود و با توسل به هر شیوهای در مسیر احقاق حقوق مردم سنگاندازی خواهند کرد. بنابراین، یکی از مهمترین ویژگیهای زمامداران عادل قاطعیت و صلابت در مقابله با دشمنان داخلی و خارجی است. امام زمان علیهالسلام نیز با اقتدار کامل مخالفین اسلام و دشمنان عدالت را سرکوب خواهد کرد. امام باقر علیهالسلام میفرماید: «لَیْسَ شَأْنُهُ اِلاّ بِالسَّیْفِ؛(۱۸) آن حضرت [در سرکوب دشمنان قسم خوردهاش[ فقط شمشیر را میشناسد.»
او در قاطعیت همانند جدّش رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عمل خواهد کرد و به خیانتکاران، کافران و عوامل داخلی دشمن اجازه هیچگونه توطئهای نخواهد داد.
حضرت باقر علیهالسلام درباره شباهت حضرت مهدی علیهالسلام به پیامبران الهی مطالبی فرموده و درباره تشابه حضرت خاتم الاوصیاء به حضرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرموده است: «وَاَمّا مِنْ مُحَمَّدٍ صلیاللهعلیهوآله فَالْقِیامُ بِالسَّیْفِ وَتَبْیینُ آثارِهِ ثُمَّ یَضَعُ سَیْفَهُ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ اَشْهُرٍ فَلا یَزالُ یَقْتُلُ اَعْداءَ اللّهِ حَتّی یَرْضَی اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ؛۱۹ ) و امّا [شباهت حضرت مهدی علیهالسلام ] به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله قیام با شمشیر است [که دشمنان لجوج را از میان برمیدارد] و آثار آن حضرت را آشکار میکند. آنگاه هشت ماه به صورت مسلّح و آماده به سر میبرد و همواره با دشمنان خدا مبارزه میکند تا اینکه خداوند راضی شود.»
بانوان در دولت مهدوی
بدون تردید بانوانِ شایسته و متعهد در دولت آن حضرت جایگاه ارزشمندی دارند. نقش زن در آن زمان همانند زنان صدر اسلام، فراخور حال آنان و نسبت به موقعیت ویژهشان خواهد بود؛ یعنی همان رسالتی که یک زن مسلمان طبق آیین اسلام به دوش گرفته است، در عصر ظهور نیز به آن پایبند خواهد بود. آنچه از روایات برمیآید، آن است که عدهای از کارگزاران آن حضرت از بانوان ارجمند هستند. جابر بن یزید جعفی از یاران نزدیک امام محمد باقر علیهالسلام به نقل از آن حضرت فرمود: «وَیَجِیءُ وَاللّهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فیهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَةً یَجْتَمِعُونَ بِمَکَّةَ عَلی غَیْرِ میعادٍ؛(۲۰) به خدا سوگند! ۳۱۳ نفر یاران مهدی علیهالسلام میآیند که پنجاه نفر از آنان زن میباشند و بدون هیچگونه وعده قبلی در شهر مکه گرد هم جمع میشوند.»
روایت دیگری در این زمینه از ام سلمه، همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از طریق اهل سنت نقل شده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در آن گفتار با اشاره به عصر ظهور و اجتماع یاران حضرت مهدی علیهالسلام در اطراف آن حضرت میفرماید: «یَعُوذُ عائِذٌ فِی الْحَرَمِ فَیَجْتَمِعُ النّاسُ اِلَیْهِ کَالطَیْرِ الْوارِدِ الْمُتَفَرِّقَةِ حَتّی یَجْتَمِعَ اِلَیْهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَاَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِ نِسْوَةٌ…؛ [در زمان ظهور[ پناهخواهی به حرم خداوند در مکه پناهنده میشود. مردم همانند کبوتران از هر سو به جانب ا و رو میآورند تا اینکه سیصد و چهارده نفر که عدهای از آنان زن هستند، دور او را میگیرند.» و ادامه داد: «و از همانجا خروج میکنند و بر تمام ستمگران و اعوان و انصارشان پیروز میگردند و عدل را آنچنان در روی زمین برقرار میسازند که زندگان آرزو میکنند که ای کاش مردههایشان نیز از طعم آن عدالت میچشیدند!»(۲۱)
مخالفین دولت مهدوی
سران جبهه باطل معمولاً افرادی خودخواه، متکبر، صاحب صفات ناپسند انسانی هستند که در مقابل حق خودنمایی میکنند. آنان چنان در منجلاب فساد و گناه غوطهورند که انسانهای حقطلب و جلوههای فضیلت را خطرناکترین دشمنان خویش قلمداد میکنند. به همین جهت، تمام تلاشهای خود را برای نابودی آیین حق و رهبران الهی به کار میگیرند. امّا خداوند طبق سنت پایدار خود همواره حق را پیروز گردانیده و دشمنانش را مأیوس و مغلوب کرده است.
قرآن میفرماید: «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ وَیَأْبَی اللَّهُ إِلآَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَـفِرُونَ »؛(۲۲) «[مخالفین حق [میخواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش کنند، ولی خدا جز این نمیخواهد که نورش را کامل کند؛ هر چند کافران را خوش نیاید.»
در عصر ظهور، تلاشهای زیادی صورت میگیرد تا از استقرار حکومت قائم آل محمد صلیاللهعلیهوآله جلوگیری شود، امّا آن حضرت به لطف و مدد الهی، تمام موانع را از میان برمیدارد. سفیانی یکی از دشمنان سرسخت حضرت مهدی علیهالسلام است.
امیر مؤمنان علی علیهالسلام در مورد جنایات وی به کوفیان فرمود: «بدا به حال کوفه! سفیانی چه جنایاتی در آنجا انجام میدهد! به حریم شما تجاوز میکند، کودکان را سر میبرد و ناموس شما را هتک میکند.»(۲۳)
امام باقر علیهالسلام درباره ویژگیهای این دشمن سرسخت حضرت مهدی علیهالسلام فرمود: «اگر سفیانی را مشاهده کنی، در واقع پلیدترین مردم را دیدهای. وی دارای رنگی بور و سرخ و کبود است. هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده و مکه و مدینه را ندیده است.»(۲۴)
امام باقر علیهالسلام میفرماید: «گویا من سفیانی (سرکرده دشمنان حضرت امام عصر علیهالسلام ) را میبینم که در زمینهای سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده، ندا میدهد که هر کس سر یک تن از شیعیان علی علیهالسلام را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست. در این هنگام، همسایه به همسایه دیگر حمله میکند و میگوید: این شخص از شیعیان است. او را میکشد و هزار درهم جایزه میگیرد.»(۲۵)
شیصبانی نیز یکی دیگر از سران جبهه باطل در عصر ظهور است. او از دشمنان کینهتوز اهل بیت علیهمالسلام و حضرت مهدی علیهالسلام میباشد. ریشهاش به بنیعباس میرسد و شخصی بدکردار، شیطان صفت و گمنام است. امام باقر علیهالسلام به جابر جعفی فرمود: «سفیانی خروج نمیکند، مگر آنکه قبل از او شیصبانی در سرزمین عراق خروج میکند. او همانند جوشیدن آب از زمین، یکباره پیدا میشود و فرستادگان شما را به قتل میرساند. بعد از آن در انتظار خروج سفیانی و ظهور قائم علیهالسلام باشید.»(۲۶)
دجّال نیز فتنهگری کذّاب و فریبنده است که موجی از آشوب و فتنه به پا میکند و بسیاری را با دسیسههای شیطانیاش میفریبد. چشم راست او ناپیداست و نام اصلیاش صیف بن عائد است. او ادّعای خدایی میکند. در سحر و جادو، زبردست و در فریب مردم، مهارت عجیبی دارد. شیطان صفتان به اطراف او گرد میآیند.
امّا طبق مشیت الهی و سنت تغییرناپذیرش همچنان که در طول تاریخ همواره به اثبات رسیده است، اهل باطل همچون کف روی آب نابود شدنی هستند و حضرت مهدی علیهالسلام نیز با غلبه بر سران کفر و فتنه و نفاق طومار زندگانی دشمنان فضیلت و کمال را درهم میپیچد و بساط عدل و داد و انسانیت را در روی زمین میگسترد.
پی نوشت ها:
۱ - الصّواعق المحرقة، ص ۲۰۱
۲ - حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۱۸۶؛ ارشاد مفید، ص ۲۸۰، به نقل از بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۸۶ و تذکرة الخواصّ، ص ۳۳۷ و البدایة والنّهایة «ابن کثیر»، ج ۹، ص ۳۱۱، به نقل از سیرهی پیشوایان، ص ۳۰۸
۳- البیان و التّبیین، ج ۱، ص ۸۴، نقل از بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۸۹.
۴- بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۷
۵- همان، ص ۲۵۸.
۶]ـ تفسیر فخر رازی، ج ۳۲، ص ۱۲۴.
۷- روضه کافى: ص ۳۴۹ حدیث پانصد و چهل و هشت، مناقب. ج ۴ ص ۲۰۱ باختصار
۸- حجر/۷۵: و در این (عذاب) هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است.
۹- سیره معصومان، ج ۵، ص ۱۸، سید محسن امین، ترجمه: على حجتى کرمانى
۱۰ کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۰.
۱۱. همان.
۱۲. غیبت نعمانی، ص ۲۷۳.
۱۳. اسراء / ۵.
۱۴. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۸۱.
۱۵. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵.
۱۶. همان، ص ۲۳۰.
۱۷. همان، ص ۳۵۴.
۱۸. کمال الدین، ص ۳۲۹.
۱۹. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۲.
۲۰. معجم احادیث المهدی علیهالسلام ، ج ۱، ص ۵۰۱؛ المعجم الاوسط، ج ۵، ص ۳۳۴.
۲۱. توبه / ۳۲.
۲۲. یوم الخلاص، ص ۹۳.
۲۳. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴.
۲۴. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۵.
۲۵. غیبت نعمانی، ص ۳۰۲.
منبع : سازمان تبلیغات اسلامی
امام باقر(عليه السلام) شکافنده دانش ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر